پيام دوستان
+
+
به نام خدا
.
.
*دلتنگي*
تنها واژه ايست
ک در *سطر سطر اشعارم*
دست وپا ميزند
ميخاهم همه را رها کنم
ميخاهم با همين دل تنگم قدم بگذارم در* دشت روياها*
وخود را بسپارم ب *قاصدک هاي عاشقي* ک در *دشتت* رها کردي
*ب من نظاره کن*
*تو نيستي* و *شعرهايم چ دلگير بي تو برگزيده* ميشود
بين کدام قاصدک ها ب نظاره نشسته اي
ک *هواي مهربانيت* را چنين در همه جا پر کرده اند
*اي بانوي دشت روياها*
.
.
.
|دختردوست داشتني|
my writings
102/6/9
||دختر دوست داشتني||
تقديم ب مادرمهربونم مادرهما........@};-
در انتظار آفتاب
*ممنون که بياد مادرهماي عزيزمان هستيد* -
.: ام فاطمه :.
عزيزم :) آفرين@};-
هما بانو
{a h=emozionante}.: فاطمه بانو :.{/a} @};-@};-
+
+
به نام خداوند مهرباني ها
.
.
*مهربان مادرم*
ميداني
*مهربانيت عاشقانه* است
و
*شکوه نامت زيبا*
*مادر جان*
اينجاکسي هست
ک به *رج ب رجِ دلتنگي هايت*
*بوسه بزند*
*برگرد*
*قاليچه دلتنگي *هايمان
*رج هاي آخرش* را هم
دارد *تمام* ميکند...
.
.
.
|دختر دوست داشتني|
my writings
102/6/9
5 فرد دیگر
41 فرد دیگر
+
[تلگرام]
++
به نام خدا
.
*چشمانم قهوه ايست
موهايم مشکي
و دلم روشن به آمدنت
نشسته أم مشغولم به شمارش روزها
و صفحات تقويم را نگاه ميکنم
ميدانم مي آيي
ومن ب اميد آن روز حوالي چشمانت هستم...*
.
.
.
|دختر دوست داشتني|
my writings
102/6/9
+
[تلگرام]
+
به نام خدا
.
نوشته ام از مهربانيت
نوشته ام از دشت قاصدک هايت
نوشته ام از قالي رج شده اي ک درنبودنت با شعرهايم بافتم
حال چگونه در اشعارم فرياد بزنم مهربانيت را
اينار ميخواهم عشقم ب تو را ب شکوفه ها بسپارم
تا بوسه اي شود روي دست مهربانت
اي بانوي رويايي دشت قاصدک ها
خورشيد هرروز از ميان قلب تو طلوع خواهد کرد...
.
.
|دختر دوست داشتني|
رقيه کنيز بي بي زهرا
99/11/7
+
[پيامک]
+
به نام خدا
.
امشب چشم ستاره ها *هواي دلتنگي* دارد
چک چک ميبارد
*ترانه* هاي دلتنگيشان روي *ايوان دلم*
*گلدان نرگسي* روي طاقچه قلبم
چشم ب *روزنه* اي ميان ابر ها دوخته
تا شايد ميان اين *هبوتِ سکوت*
*غزلي* بسرايد براي *دلتنگي ستاره ها*...
.
.
.
|دختر دوست داشتني|
رقيه کنيز بي بي زهرا
99/11/7
+
+
به نام خدا
.
پيماني ک عاشقانه بستي يادت هست
آن روز
پرتوهاي گرم خورشيد شاهدت بود
و دست پر مهر آب کشيده شد روي عهدت
يادت هست گفتي آرزو دارم ب *قافله ي عشق* برسم
يادت هست گفتي ميخاهم *پاسدار حرم عشق* باشم
حالا ا*رباب* صدايت کرده
خودش *دستت* را گرفته
اين هواي سرد *بهمن*
چيزي شبيه *تــو* را کم دارد
تـو با بال هاي *سرخي* ک از خورشيد هديه گرفتي
رو ب *جاودانگي* پر کشيدي...
.
.
.
|دختر دوست داشتني|
رقيه کنيز بي بي زهرا
99/11/7
+
+
به نام خداي پاييز
.
*برگ زرد پاييزي* هستم
ک در آخرين روزها
ب دست *تــو* افتاده ام
*مبادا رهايم کني زير پاي بادها*
*من* با دستان *تــو*
ب *بهار* ميرسم...
.
.
.
|دختردوست داشتني|
يک فنجان آرامش
99/11/7
+
+
به نام خدا
.
ديگرنوشته هايم ازقافيه افتادگرچه قافيه نوشته هايم تو هستي
اينارمينويسم ازسکوت
مينويسم از پله هايي ک روي آن ايستاده ام
هواي پاييزي چه بيرحمانه
تيغ تيزسرمه سرمايش را ب چشمم ميکشد
اشکم را درآورده
کاش قلبم باورميکرداين سرماي پاييزاست
اما اين هوا
هواي سرد بي مهري توست
ک مثل خودت
بيرحمانه
مرا
قلبم را
و تمام احساسم را تازيانه ميزند...
.
.
.
|دختردوست داشتني|
يک فنجان آرامش
99/11/7
+
+
به نام خدا
.
مينويسم از خودم
ازذهن آشفته ي اينروزهايم
ازدلتنگي هايي ک گاه وبيگاه همدم لحظه هايم ميشوند
روزهايم غريبست
روياهايم مي آيندوبي آنکه اسيرجوهرقلم شوند
ونقشي روي ورق سفيدروزگارترسيم کنند
ازدنياي صورتي آشفته ام پرميکشند وميروند
نميدانم ب چ چيزيا ب چ کسي فکرکنم
افکارم را بال وپرميدم
تاشايدپربکشد روب بيکرانه ها
آسمان رازيرپاهايم حس ميکنم
حالامن با تمام وجود
غرق در روياي ناتمام ابرهاشده ام
.
يک فنجان آرامش
99/11/7
4 فرد دیگر
34 فرد دیگر
+
+
به نام خدا
.
دوباره دست ب قلم شده ام
ميخاهم بنويسم از تو
ميخاهم بنويسم ک اين روزها چقد چشمانت را کم دارم
ميخاهم ب نوشته هايم روح خورشيد ببخشم
تا بداني اينجا کسي هست ک خورشيد را براي داشتنت از دفترآبي آسمان ب دفتر حريري قلب خود آورده...
.
.
عکس و متن| دختر دوست داشتني|
يک فنجان آرامش
99/11/7
+
+
.
به نام خداوند مهرباني ها
.
ميخاهم تمام *اشعارم* را *روح ببخشم* و آنهارا *زنده* کنم *بايادت*
چ لحظه هايي *زير باران اشک برايت باريدم*
و اين *باران*
*آسمان ابري دلم* را صاف کرد
شايد گوشه اي از *مهرباني خداست*
ک يک ريز دارد *غزل* مي سرايد
*غزلي* با نام زيباي *تو*
و من
*عشق* و *احساس* را برايت *هديه* آورده ام
و *قطره ي* اين *احساس*
*شبنمي* است بر *گل نگاهت*...
.
.
.
|دختردوست داشتني|
يک فنجان آرامش
99/11/7
4 فرد دیگر
29 فرد دیگر
+
+
به نام خدا
.
سرم را رو ب آسمان تا *خدا* گرفته ام
* دانهِ دانه صدف* از بلور چشمانم
با نوازش نسيم روي *گلپونه ها* مي افتد
آهِ من
هر دم با *نجواي فرشتگان*
در هم مي آميزد و * نغمه * ميشود
نغمه اي ک
*چشمان نقره اي خورشيد* را ب طرف *من* ميکشد
من را ميبيند و با دستان لطيفش
*حريري* از *ابرها* را روي سرم ميکشد
تا *سايباني* باشند
بر *ريگ* هاي *برهوت دلم*...
.
.
.
|دختر دوست داشتني|
يک فنجان آرامش
99/11/7
+
+
به نام خدا
.
*قطرهِ قطره*
*دانهِ دانه*
مثل *مرواريد *
سقوط ميکنند *بارانِ دلتنگي* از *چشم ابر*
ب زمين مي افتند
*سقف قلبم* ترک دارد
چند قطره *باران* هم
*مهمان دلتنگي* هاي *من* ميشود
حالا
*من* و *ابر*
*با هم ميباريم دلتنگي هايمان را...*
.
.
.
عکس و متن |دختر دوست داشتني|
يک فنجان آرامش
99/11/7
....... چون مي دونم ظرفيت بالاي
داريد، به خودم اجازه دادم اين نکته رو متذکر بشم. سعي کنيد اول برا
خودتون يه هدف مثبت و خوب برا نوشتن داشته باشيد.اينکه با دلتون مي نوسيد
عاليه و کارتون درسته.نکته دوم.سعي کنيد متني بنويسيد که *اگه کسي اونرو مي
خونه آرامش بگيره و زيبايي رو با روحش لمس کنه*
+
+
به نام خدا
.
ميخاهم يک فنجان چاي دستم بگيرم
پشت پنجره ي زندگي بايستم
وبالبخند
ب خورشيدنگاه کنم
ک چطور ابرگيس هاي طلاييش راباستاره نگين ميزند
خيره ب ماهي هاي برکه ي کوچک پشت خانه ي مان هستم
مهربانانه بوسه ميزنند ب آب و آنهارا عاشقانه براي نيلوفرهاي تنهاميفرستند
درخت سيب خانه هم دستش را در دست نسيم گذاشته
ومن
مشغول تماشاي *خدايي* هستم ک دارد با لبخند
برايم پيراهني ازحرير شکوفه هاي خوشبختي ميدوزد
.
يک فنجان آرامش
99/11/7